دل نوشته های تنهایی

ساخت وبلاگ
چقدر خوبه که اینجا خبری از آدمای مزخرفی که می شناسم و منو می شناسند نیست ، کلا  بی نام و نشان بودن یوقتایی خیلی خوبه .....خیلی....داود جان خیلی خسته و تنهام ، صبور شده ام ....خیلی صبور .....یادته می گفتی مریم تو چرا اینجوری هستی تحمل هیچیو نداری ، سریع سردت میشه ، فوری گرمت میشه .....کلش بودی و می دیدی چقدر صبور شدم ، می دیدی چه چیزایی رو دارم تحمل می کنم و به دوش می کشم ......همه امیدم اینه که خد دل نوشته های تنهایی...ادامه مطلب
ما را در سایت دل نوشته های تنهایی دنبال می کنید

برچسب : زندگی,هنوز,پوچی,لبریزم,رشته,پاره,اینم,بگریزم, نویسنده : 4khanomtala6 بازدید : 5 تاريخ : سه شنبه 28 شهريور 1396 ساعت: 23:27

با فروغ شروع کردم چون این روزا بیشتر از همیشه معنای زندگی پوچ رو می فهمم .زندگی من بدون داودم یه زندگی پوچه .....خیلی تنهام داود ....خیلی .....جای نگاههای تحسین بر انگیز ، جای مهربونیات دلگرمیات بدجوری تو زندگیم خالیه ، من بدون اون همه توجه تو تبدیل شدم به یه موجود سرگردان که به هیچ جا تعلق نداره ، دل نوشته های تنهایی...ادامه مطلب
ما را در سایت دل نوشته های تنهایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4khanomtala6 بازدید : 7 تاريخ : جمعه 9 تير 1396 ساعت: 17:52

داود عزیزم .....کمتر از یه هفته دیگه ، یکسال از اون اتفاق شوم گذشته ، یکسالی که زندگی من به فجیع ترین شکل ممکن گذشته ، یکسالی که بیشتر از هر وقت دیگه تو زندگیم احساس بدبختی کردم ، یکسالی که دلتنگی و نداشتن تو لحظه ای از فکرم دور نشده ، حسرت دیدنت ، ب دل نوشته های تنهایی...ادامه مطلب
ما را در سایت دل نوشته های تنهایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4khanomtala6 بازدید : 7 تاريخ : شنبه 16 ارديبهشت 1396 ساعت: 14:56

سلام داود عزیزتر از جانم ، بی نهایت دلتنگتم ، دلتنگ مهربونیات ، خوش زبونیات ، خوش رویی و شوخ طبعی ات ، کم کم داره میشه یک سال ، یکسالی که خدا می دونه چقدر بمن سخت و تلخ گذشت ، در واقع به ما ، دخترت کلی بزرگ شده ، ذوق می کردی که سال دیگه مث بچه اردک راه میفته بچمون ، الان داره راه میره ، می دوه ، می دل نوشته های تنهایی...ادامه مطلب
ما را در سایت دل نوشته های تنهایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4khanomtala6 بازدید : 5 تاريخ : جمعه 25 فروردين 1396 ساعت: 18:35

 تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارمتو را به خاطر عطر نان گرمبرای برفی که آب می شود دوست می دارمتو را برای دوست داشتن دوست می دارمتو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارمتو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارمبرای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریختلبخندی که محو شد و هیچ گاه دل نوشته های تنهایی...ادامه مطلب
ما را در سایت دل نوشته های تنهایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4khanomtala6 بازدید : 4 تاريخ : جمعه 25 فروردين 1396 ساعت: 18:35

داود عزیزم خیلی خسته ام خیلی ....الان ساعت ۴/۳۰صبحه من دو سه ساعتی هست که بیخواب  شدم و فکر و خیال داره دیونه ام می کنه ، چشام داره در میاد ولی خوابم نمی بره ، چجوری منو با این همه مشکل و گرفتاری تنها گذاشتی ؟ مدام دارم به این فکر می کنم که چرا این اتفاق واسه زندگیمون افتاد مگه چکار کرده بودیم ما که آزارمون به هیشکی نرسیده بود ، هر کاری می کنم نمی تونم پولمونو از این اشغالام بگیرم .....بخدا داغونم داغون هفته ای سه چهار شب وضعم همینه اولش لیانا نمی خوابه و نمیذاره بخوابم بعدشم دیگه کلا خواب از سرم می پره .....کاش یه روز بیام واست بنویسم از پس همه چی بر اومدم ....طلبتو گرفتم و .....راستی واسه پارسا اسکیت خریدم .با کلی دردسر نمیخواستم خیلی گرون بخرم اما نگران شدم نکنه ساق پاهاش آسیب ببینه واسه همین جنس خوب گرفتم گرون شد ولی اشکال نداره عوضش اولین تولدش بدون تو ، بدون من ....شاید اینجوری قابل تحمل تر باشه واسش.....خیلی از خدا دلخورم هیچ جوری درکش نمی کنم ، هیچ جور نمی تونم ببخشمش ، هیچ جور نمی تونم رابطمو باهاش خوب کنم ، کاش میشد اقلا رابطم باهاش بهتر بشه ، می دونم فقط اونه که می تونه دل نوشته های تنهایی...ادامه مطلب
ما را در سایت دل نوشته های تنهایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4khanomtala6 بازدید : 17 تاريخ : شنبه 14 اسفند 1395 ساعت: 11:23

داود جان جانم سلام ، عشق بی همتای من ، دلم نیومد حالا که همه تو حال و هوای ولنتاین دارن بقول معروف لاو می ترکونند من با تو که تنها عشق زندگیمی حرف نزنم ، البته می دونم که به مناسبت ای غیر ایرانی هیچوقت علاقه نداشتی حالا چه مال عربها باشه چه مال غربیها ....البته می دونمم که عشق مقوله ای بود که بشدت بهش هم اعتقاد داشتی هم تعهد .....اونقدر که با وجود اینکه علاقه ای به این بقول خودت قرتی بازیا نداشتی بازم به مناسبت های مختلف حتی همین ولنتاین واسم گل می خریدی ......عشقم دلم برات تنگ شده ، اتفاقای عجیبی رو این روزها شاهد م که واقعا توضیحی براش ندارم ، تراژدی هایی که برای بقیه اتفاق میوفته و من طبق عادت تمام زندگیم نا خودآگاه با زندگی خودم مقایسه اش می کنم و دلم میخاد ازش نتیجه گیری کنم ....مثلا زنی رو می شناسم که دختر بچه ای همین پارسا داره و الان حدود چهار پنج سال یا حتی بیشتر با شوهرش اختلاف داشتند و الان مدتهاست خونه پدرش ساکنه و در شرف جدایی بودند که چند روز پیش شوهرشو کشتند ، و جنازه پسره رو بعد از چند روز پیدا کردند ، مدام زندگی خودم رو با اون مقایسه می کنم یه بار میگم حداقل عاشق شوهرش دل نوشته های تنهایی...ادامه مطلب
ما را در سایت دل نوشته های تنهایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4khanomtala6 بازدید : 5 تاريخ : شنبه 14 اسفند 1395 ساعت: 11:23

داود عزیزم ......بیست دقیقه از نیمه شب گذشته لیانا رو خوابوندم و طبق معمول هر شب با خودم خلوت کردم ، به این تنهایی بعد از نیمه شب خیلی عادت کردم و خیلیم دوستش دارم می تونم بدون هیچ دغدغه ای فکر کنم به همه چی ، به اتفاقاتی که تو زندگیم افتاده ، به تو که دیگه نیستی .....به خودم که نمی دونم بی تو باید چکار کنم .می دونم دوست نداری اینو بشنوی ولی دوباره امشب کلی گریه کردم از سر دلتنگی ......رفتم تو صفحه فیس بوکت چند تا شعر نوشتم ، یادته می گفتی یه شعر قشنگ برام بنویس میخام بزنم بالای میزم به همه بگم دوست دخترم بهم کادو داده ؟ من هنوزم میخام دوست دخترت باشم ولی تو نیستی .....همیشه می گفتی خوبی رابطه ما دو تا اینه که اول دوستای خوبی واسه هم هستیم بعد در درجه دوم زن و شوهریم...... حالا این دوست دختر بیچاره ات بد جوری داغونه ، تنهاست ......کاش بودی ......کاش .....اگه بدونی دخترمون چقد ناز و جیگر ، اگه بدونی چه اداهایی در میاره پریروز کیف پولمو برداشته بود باز کرده بود عکس تو  و پارسا رو می بوسید .....پارسال همین موقع ها ذوق می کردی که سال دیگه بچمون داره مث پنگوئن راه میره ......الان یه ما دل نوشته های تنهایی...ادامه مطلب
ما را در سایت دل نوشته های تنهایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4khanomtala6 بازدید : 3 تاريخ : شنبه 14 اسفند 1395 ساعت: 11:23

هوا خیلی باحال از دیشب تا الان داره یسره بارون میاد بقول خودم از اون بارانای باحال که لازم نیست بری زل بزنی بیرون تا حس کنی بارون میاد یا نه ، از اون بارونایی که صداش خبر میده که داره بارون میاد ، امروز داشتم ته چین درست می کردم یه دستور باحال پیدا کردم که واسه بار دوم دارم امتحانش می کنم وقتی دیشب سحر گفت عمه فردا واسمون ته چین درست کن فهمیدم که بار اول پس خوب شده که امروزم درخواست واسه اش بوده ، همون موقع که داشتم غذا می پختم کلیم با خودم حرف زدم گفتم یه وقتایی نباید انتظار داشته باشی بقیه کاری کنند که باعث بشه حالت خوب بشه ، یوقتایی حتی لازم نیست خودت واسه خودت کاری کنی که حالت خوب بشه ، یه موقع هایی با پختن غذایی که دیگران دوست دارند ، با یه کیک دست ساز خونگی ، با فرستادن یه آهنگ قدیمی برای یه دوست پر مشغله که تمام روزش تو جلسه های کاری می گذره و ممکن اندکی حال و هواش عوض بشه ،با هدیه کردن یه کتاب ، با نوشتن یه شعر با خط خودت و تقدیمش به کسی ، می تونی حال و هوای کسی رو عوض کنی و بعد ببینی  چه حس خوبی داری ، بدون اینکه کسی واسه خوشحالیت کاری کرده باشه ،می بینی اونی که واسه دیگر دل نوشته های تنهایی...ادامه مطلب
ما را در سایت دل نوشته های تنهایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4khanomtala6 بازدید : 3 تاريخ : شنبه 14 اسفند 1395 ساعت: 11:23

داشتم فکر می کردم هر آدمی باید یه موقعی به این نتیجه برسه که داشتن رابطه خوب با سایر آدما اگر چه لازم و حیاتی و شیرینه صد البته از ملزومات اصلی خوشبختی ولی نهایتا باید بفهمیم که اون کسی که باید همیشه رابطه خوبی باهاش داشته باشیم خداست .خودش خوب می دونه که دل خوشی ازش ندارم ، اما اینم خوب می دونه که ادم واقع گرا و منطقی ای هستم و منطقم این روزها رو این مسئله داره مانور می ده ، همیشه فکر می کردم داشتن یه همسر خوب ، مهربان، عاشق پیشه و همراه یعنی همه چیز و همه مشکلات زندگی یعنی باد هوا .....همیشه فکر می کردم وقتی بتونی رو دوست داشتن یه مرد حساب باز کنی ، وقتی یکی همیشه نگرانته و نمیذاره آب تو دلت تکون بخوره ینی زندگی رو بردی اونم با سه امتیاز .....واسم مهم نبود کی چی میگه ، کی چی کار می کنه ، کی دوستم داره ، کی نداره .....فکر می کردم همه چی ینی همین .....عشق ...عشق ....عشق .....ولی وقتی ناگهان همه چی آوار شد فهمیدم ای دل غافل کجای کاری مریم .....یه چیزی موازی زندگی هست به نام مرگ ....اونقدر موازی هست که فکر نمی کنی هیچوقت زندگیتو قطع کنه اما یدفه می بینی با زندگیت مماس شده و تو دچار این م دل نوشته های تنهایی...ادامه مطلب
ما را در سایت دل نوشته های تنهایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4khanomtala6 بازدید : 26 تاريخ : جمعه 15 بهمن 1395 ساعت: 8:03